Document Type : applied research
Authors
1 pnu
2 golestan un
Abstract
استعاره، به عنوان یکی از زیباترین وخلاقانه ترین فنون ادبی، همواره مورد توجه نظریه پردازان علم بلاغت بوده است. از زمان ورود این فن ادبی به عرصه ادب فارسی، بلاغت دانان فارسی، گاه با تقلید و گاه با ذوق و ابداع، دست به تقسیمبندیهایی برای انواع استعاره در بلاغت فارسی زدهاند که آشفتگی-هایی در آن مشاهده میشود. این پژوهش با نگاهی به استعاره از آغاز تا کنون، به بررسی انتقادی دیدگاههای بلاغتدانان معاصر در حوزه استعاره میپردازد و با توجه به گستردگی موضوع، تقسیم-بندیهای استعاره بر اساس ملائمات را مورد بررسی قرار میدهد.
نتیجه پژوهش حاکی از آن است که تلاشهای ادیبان فارسی در جهت بومیسازی فن استعاره در مجموع موفق نبوده است؛ چنانکه امروز، علی رغم کثرت کتابهای بلاغی فارسی، هیچ کتاب جامع و درخوری در باب علم بلاغت و فن استعاره وجود ندارد! زیرا ادیبان فارسی در نگارش آثار خود، بسیاری از نکات وظرایفِ موجود در امهات کتب بلاغی عربی را نادیده گرفته و یا در خصوص آن دچار بدفهمی شده اند. و به همین سبب در تقسیمبندی انواع استعاره اشتباهاتی فاحش داشتهاند. از سویی، آنان در تحلیل شاهد مثالها و نمونههای عربی ماخوذ از قرآن و ادبیات عرب نیز دچار لغزش شدند ودر نتیجه در جایگزینسازی شاهد مثالهایِ فارسی به جای نمونههای عربی نیز راه خطا پیمودند.
شایان ذکر است خطاهای موجود در کتب بلاغی، با وجود گستردگی و فراوانی به آسانی و با اندکی دقت در کتب بلاغت عربی مرجع قابل حل است.
Keywords