فاطمه بهار؛ یدالله شکری؛ حمیدرضا شعیری
چکیده
چکیده:رجز، گفتمانی تهاجمی میان دو رقیب و از عوامل تأثیر گذار میان دو کنشگر است. کنشگر در پی آن است تا با بیانی که جانشین جنگ می شود، یا مقدمه ای قوی برای شروع آن می باشد، بر حریف غلبه کند. در این شیوه دو عنصرگفتمانی مهم: نازش و مباهات به خود؛ نکوهش رقیب و تحقیر نژاد به عنوان پروتز گفتمانی مطرح می شوند. منظور از پروتزگفتمانی امری بیانی با ...
بیشتر
چکیده:رجز، گفتمانی تهاجمی میان دو رقیب و از عوامل تأثیر گذار میان دو کنشگر است. کنشگر در پی آن است تا با بیانی که جانشین جنگ می شود، یا مقدمه ای قوی برای شروع آن می باشد، بر حریف غلبه کند. در این شیوه دو عنصرگفتمانی مهم: نازش و مباهات به خود؛ نکوهش رقیب و تحقیر نژاد به عنوان پروتز گفتمانی مطرح می شوند. منظور از پروتزگفتمانی امری بیانی با نقش صیانت از حریم کنشگر است. این مقاله در پی آن است که بر اساس نظریه پروتز گفتمانی به بررسی رجز بپردازد و نشان دهد که با توجه به بررسی نشانه شناسانه، این گفتمان کارکردی پروتزی می یابد و به جای ورود به فرآیند کنشی، در فرآیند گفتمانیِ پیشاکنشی با ویژگی پروتزی قرار می گیرد و نظام بیانی، جانشینِ کُنِش می شود. قهرمان می کوشد با رجز پیش از شروع نبرد، یا تا زمان شکل گیری اساسی آن، برحریف پیروز شود. پس رجز با کارکرد پروتزی، جایگزینی برای کنش اصلی است. هدف اصلی مقاله بررسی کارکرد پروتزی رجز به عنوان امری نشانه ای در راستای تحلیل چگونگی بسط نظام گفتمانی پیشاجنگ است. رجز به عنوان پروتز گفتمانی بستری مناسب جهت توسعه فضای صیانت از خود در مقابل دشمن بدون ورود به کنش، از طریق پادکنش می باشد. پادکنش مانند هاله ای دور کنش را می گیرد تا بتواند یا جایگزین آن شود، یا در صورت ورود به فرآیند کنشی آن را تحت تاثیر قرار دهد. کلید واژه ها:رجز، پروتزسازی گفتمانی، پادگفتمان، پادکنش، نشانه معناشناسی، رستم و اسفندیار
مهدی قاسمزاده؛ حسن حیدری
چکیده
این مقاله به منظور شناخت شیوههای ایجاز قصر در داستان رستم و اسفندیار شاهنامه نوشته شدهاست. اغلب کتب معانی، در بحث ایجاز قصر، با تکیه بر منابع عربی، فقط به یک تعریف کلّی و ارائهی شواهدی در مورد آن بسنده کردهاند که اغلب شواهد در کتب مختلف تکرار میشود. امّا جز در مواردی معدود، از شیوهها و اغراض آن غفلت شده و یا گویا اصلاً در ...
بیشتر
این مقاله به منظور شناخت شیوههای ایجاز قصر در داستان رستم و اسفندیار شاهنامه نوشته شدهاست. اغلب کتب معانی، در بحث ایجاز قصر، با تکیه بر منابع عربی، فقط به یک تعریف کلّی و ارائهی شواهدی در مورد آن بسنده کردهاند که اغلب شواهد در کتب مختلف تکرار میشود. امّا جز در مواردی معدود، از شیوهها و اغراض آن غفلت شده و یا گویا اصلاً در مورد آن تحقیق و تفحّصی صورت نگرفتهاست. نویسندگان این مقاله ضمن پژوهش در موضوع مؤلّفههای علم معانی در داستان رستم و اسفندیار به یافتههایی در مبحث شیوهها و اغراض ایجاز قصر در این داستان و شاید تمام شاهنامه دست یافتهاند که میتواند الگوی شیوهها و اغراض این نوع از ایجاز در زبان فارسی، به طور عام و سایر متون ادب فارسی به طور خاص باشد. علاوه بر شیوههایی چون استفاده از ضربالمثلها، کنایات، کلمات قصار، کلمات مرکّب و مشتق، جملههای استفهامی، عبارات عطفی و بعضی استعارات و تشبیهات که در برخی کتب بلاغی فارسی برای ایجاز قصر گفتهشده، شیوههای چون استفاده از عبارات وصفی، صفات، ضمایر اشاره، اطلاق اسم، کلّیگویی، استفاده از ادات و حروفی مانند «چون»، «و» و... از شیوههایی است که در این پژوهش یافته و در این مقاله پیشنهاد شدهاست.